شاد بودن تنها انتقامی است؛ که می توان از دنیا گرفت ، پس همیشه شاد باش .
امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار ؛شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد.
کسی را که امیدوار است هیچ گاه نا امید نکن ، شاید امید تنها دارائی او باشد.
اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد.
هیچ وقت به خدا نگو یه مشکل بزرگ دارم به مشکل بگو من یه خدای بزرگ دارم .
بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا .
باد می وزد می توانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی تصمیم با تو است.
دوست داشتن بهترین شکل مالکیت، و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است .
خوب گوش کردن را یاد بگیریم ؛گاه فرصت ها بسیار آهسته در می زنند .
وقتی از شادی به هوا می پری ، مواظب باش کسی زمین رو از زیر پاهات نکشه.
مهم بودن خوبه ولی خوب بودن خیلی مهم تره .
فراموش نکن قطاری که ار ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد ولی راه به جائی نخواهد برد .
انتخاب با توست ، می توانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان! یا بگوئی : خدا به خیر کنه ، صبح شده !
اگر در کاری موفق شوی ، دوستان دروغین و دشمنان واقعی به دست خواهی آورد. زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز.
مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دریا بی قرارت باشند.
جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز پیداست .
یک دوست وفادار تجسم حقیقی از جنس آسمانی هاست که اگر پیدا کردی قدرش را بدان.
فکر کردن به گذشته ، مانند دویدن به دنبال باد است.
آدمی ساخته افکار خویش است ، فردا همان خواهد شد که آنروز به آن می اندیشد. برای روز های بارانی سایه بانی باید ساخت / برای روزهای پیری اندوخته ای باید داشت .
برای آنان که مفهوم پرواز را نمی فهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی .
اگر روزی عقل را بخرند و بفروشند ما همه به خیال اینکه زیادی داریم فروشنده خواهیم بود .
علف هرز چیست؟ گیاهی که هنوز فوایدش کشف نشده است .
تاریک ترین ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشید است؛ پس همیشه امید داشته باش .
زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکی که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین می برد.
قدیمیترین حماسهای که امروز در دست است حماسه سومری گیل گمش است که تاریخ آن به حدود سه هزار سال قبل از میلاد می رسد این حماسه که به شعر است بر الواح شکسته ای از کتابخانه ی آشوربانی پال قرن 7 ق.م پیدا شد نوشته شده بود. در یکی از الواح داستانی شبیه به داستان نوح آمده است. گیل گمش پادشاه جبّار و ستمگرِ شهر اروگ (اوروک )دو سوم وجودش جنبه ی خدایی دارد؛ و تنها یک سوم آدمی زاد است. مردم از ستم او به خدایان شِکوه می برند، خدایان نیز برای شکست او "اِنکیدو" نیرومند و وحشی را بیافریدند. در نزاع بین گیل گمش و انکیدو که درمی گیرد مادر گیل گمش به انکیدو می گوید: تو فرزند منی، من تو را هم زاده ام و گیل گمش برادر توست آن دو باهم دوست می شوند و گیل گمش نیکوکار می گردد و پس از آن به سفرهای مخاطره آمیز می رود. به نزد خون بابا نگهبان جنگل می روند و او را می کشند. شجاعت گیل گمش باعث می شود که ایشتر خدا بانوی آشوری، که الهه عشق آشورهاست، عاشق او می شود اما گیل گمش به عشق او اعتنا نمی کند و او خشمگین شده و خدایان عصبانی حکم مرگ انکیدو را تصویب می کنند. انکیدو به خوابِ مرگ فرو می رود و بیمار می شود و سپس می میرد. گیل گمش با مرگ انکیدو می پندارد که خود مرده است و سر آن دارد که راز مرگ را دریابد از این رو به نزد جدش اوتنه پیششم می رود و راز مرگ و زندگی را از او می پرسد. او تنه پیشتیم عمر جاودان دارد و گیل گمش را به گیاه حیات که در قعر دریاست و خاصیت جاودانگی دارد راهنمایی می کند، گیل گمش گیاه را می یابد و چون به شست وشوی خود می پردازد؛ تا پس از آن گیاه را بخورد؛ ماری آن را می رباید و می خورد و جاودان می شود. گیل گمش غمزده و مایوس به این نتیجه می رسد حال که نمی تواند جسم را جاودانه کند پس باید روح را جاودانه ساخت از این رو به دنبال نام نیک می رود.( گیل گمش را احمد شاملوبه فارسی ترجمه کرده است).
دومین حماسه کهنِ جهان؛ ایلیاد و ادیسه هومر است ؛که قدمتش به هشتصد سال پیش از میلادمسیح می رسد. در ایلیاد می خوانیم که پادشاه تراوا پسرانی به نام هکتور وپاریس دارد.هکتورمشهور به دلیری است و پاریس به زیبایی مشهور است. پیشگویان گفتند وجود پاریس برای پدر بدشگون است، پدر پاریس را در کوهستانی رها می کند و او در کوهستان بزرگ می شود و به چوپانی می پردازد. روزی سه الهه بر او نمایان می شوند و از او می خواهند داوری کند و بگوید کدامیک از آنها زیباترند. پاریس آفرودیت را انتخاب می کند و از این رو دو خدای دیگر از او و مردم تراوا کینه برمی دارند و از طرفی پاریس در شهر اسپارت، هلن زن زیبای منلاس پادشاه یونان را دزدیده و به تراوا می گریزد.لشگر بسیاری از سوی یونان به فرماندهی آشیل و ادیس به جانب تراوا روانه می شود و جنگ یونان و تراوا ده سال طول می کشد، آشیل به علل عشقی با یونانیان هم رزم خود نزاع کرده و قلباً دوست دارد که یونانیان شکست بخورند با کنار رفتن آشیل، هکتور که پادشاه تراواست، یونانیان را شکست می دهد. آشیل که از این قضیه عصبانی شده به لشکر تراوا حمله می برد و هکتور را می کشد و او را به ارابه بسته و گرد شهر می گرداند. پاریس با دیدن این واقعه عصبانی شده تیری به پاشنه آشیل رویین تن می زند و او را می کشد. الهه مخالف با مردم تراوا به یونانیان می آموزد که اسب چوبین بزرگی بسازند و پهلوانان را چون ادیس و منلاس در آن پنهان شوند. یونانیان سپس خیمه های خود را آتش زده سوار کشتی شدند، اهالی تراوا فریب خورده و گمان کردند که یونانیان به کلی رفته اند از این رو اسب چوبین به جا مانده را به شهر می برند . شب بعد که جشن پیروزی گرفته و مست بودند، پهلوانان یونانی از شکم اسب بیرون آمده و دروازه شهر را گشودند یونانیان که در پشت جزیره پنهان بودند وارد شهر شدند، مردان تراوا را کشتند و زنان را بین خود تقسیم کردند و منلاس به هلن همسر خود دست یافت.
آقا بزرگ علوی در سال 1282 شمسی به دنیا آمد. پدرش، حاج سید ابوالحسن، از روشنفکران مشروطه خواه بود.
بزرگ علوی در نوجوانی همراه پدر به اروپا رفت و در برلین به تحصیل پرداخت. پس از فراغت از تحصیل در رشته تعلیم و تربیت به ایران بازگشت و در شیراز مشغول تدریس شد.
او در 1307 به تهران آمد و کار تدریس را دنبال کرد. بزرگ علوی در همین سالها با سه تن دیگر از جمله صادق هدایت گروه "ربعه" را تشکیل دادند و سلسله بحثهای نوین ادبی را آغاز کردند.
مجموعه داستان کوتاه چمدان (1313 ش) نخستین اثر بزرگ علوی است. بزرگ علوی در این مجموعه با به کارگیری نثر ساده و انشای روان و بازتاباندن فرهنگ عامه و تصویر ناکامی ها و سیه روزیهای آنان،به سبک محمد علی جمالزاده و صادق هدایت نزدیک شده است، با این اختلاف که شخصیتهای داستانهای علوی به لحاظ تحرک و پویایی اجتماعی با شخصیتهای داستانهای هدایت، که "نگرشی دیگر گونه" نسبت به جهان دارند، فرق می کنند.
بزرگ علوی در سال 1315 به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی، با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتد و تا برکنار شدن رضاشاه (شهریور 1320) در زندان ماند.
یادداشتهای علوی در سالهای زندان "روی کاغذ قند و سیگار و پاکتهای میوه به صورت پنهانی نوشته می شد و پس از آزادی از زندان دستمایه نگارش دو گزارش داستان گونه ی او شد.
علوی در شهریور 1320 به اتفاق یاران همفکر خود از زندان آزاد شد و به فعالیتهای حزبیپرداخت.
او کتاب ورق پاره های زندان را در 1320 و پنجاه و سه نفر را در 1321 منتشر کرد.
حوادث سیاسی داخلی علوی را بار دیگر در سال 1327 به زندان فرستاد و این بار دو سال در زندان ماند.
او در 1329 از زندان آزاد شد و در زمانی که کشور صحنه تلاش برای ملی کردن صنعت نفت بود، بزرگ علوی نیز متاثر از سیاست روز در زمینه های گوناگون قلم می زد. او در همین سالها برجسته ترین اثر هنری این دوره از نویسندگی خود یعنی داستان نیمه بلند چشمهایش را نوشت و در 1331 به چاپ رساند.
بزرگ علوی در فروردین 1332 ظاهراً برای معالجه چشم به آلمان رفت و وقوع کودتا در 28 مرداد همان سال، بازگشت او را به ایران منتفی ساخت و بزرگ علوی برای همیشه در آلمان ماند و در برلین به تدریس زبان و فرهنگ ایران پرداخت.
بزرگ علوی در فرودین 1358 به تهران آمد و پس از چندی دوباره به آلمان بازگشت.
بزرگ علوی سرانجام در بهمن ماه سال 1375 بر اثر سکته قلبی در برلین درگذشت.
آثار بزرگ علوی عباتند از: الف - داستان: "دیو "؛ "چمدان "؛ "ورقپارههای زندان "؛ "میرزا "؛
"پنجاهوسه نفر "؛ "نامهها "؛ "چشمهایش "؛ "سالاریها".
ب - ترجمۀ: "دوشیزۀ اورلئاناز شیللر؛ "کسبوکار خانم وارن" از برناردشاو؛ "دوازده ماه" از ساموئل مارشاک؛
"باغ آلبالو" از آنتوان چخوف ؛ "گلهای آبی" از وانداوالیسلوسکایا؛ "دو فریفته"از لوپادوویسکی.
ج - نقد و پژوهش: "صادق هدایت" در مجله پیام نو؛ "ناصرخسرو مروزی قبادیانی در مجله پیام نو؛ "نقد شوهر آهوخانم " در مجله کاوه
دانلود داستان گیله مرد (Pdf) :